خون آشام خنگول!!

میخوام وبلاگ بنویسم تا آرزو ها و و رویاها و خاطراتم رو ثبت کنم تا هیچ وقت فراموش نشوند

خون آشام خنگول!!

میخوام وبلاگ بنویسم تا آرزو ها و و رویاها و خاطراتم رو ثبت کنم تا هیچ وقت فراموش نشوند

عرق ریزون شروع شد

سلین

من رها هستم و ۱۱ سالمه

یک  عاطی دا رم  خیلی  خشگله.اونم وبلاگ مینویسه

خب دیگه.بگذریم................................................................................................................

امروز  اولین  جلسه ی   بسکتبالم  بود.تو  ورزشگاه   کلی   معطل شدم   تا  سرویسمون   اومد.خب چون خیلی زود رفته بودم.به خاطر استرسم. بالاخر ه رسیدیم. به  کجا ؟؟؟ یک جای عجق    وجق.به هر  حال  هر کجا که  بود  پیاده  شدیم. بعد از چند  دقیقه تازه فهمیدم که اون جا سالن ورزشمونه !!! تو  مرحله ی  دیریل  همه  از  دستم می زدند .چون  فکر میکردند خیلی  زرنگند.اما هر طور بود حالشونو  می گرفتکم.بالا خره بعد از  یک ساعت  شر شر  عرق  ریختن  خلاص  شدیم  ولی در کل  روز خوبی بود.

بای

      بای

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد